در فرایندی دیالکتیکی، روانشناسی منفی «تز» و روانشناسی مثبت «آنتیتز» خواهد بود و ما به «سنتزی» یکپارچه خواهیم رسید. در چنین وضعیتی، روانشناسی مثبت دیگر رشتهای مستقل نخواهد بود و این چیزی است که میتوان به آن امیدوار بود.
روانشناسان انسانگرا بر این باورند که چون در همهی انسانها یک میل ذاتی برای تلاش در مسیر رشد پایدار وجود دارد، ازاینرو، دلمشغولیهای اصلی روانشناسی میبایست معطوف به پدیدههای مثبت مانند عشق، شجاعت و شادکامی باشد.
ماجرا اینجاست که سنگرزاده و امثال او که کم هم نیستند، چرخدندههای سیستمی هستند که اولا مسیر رشد و سرمایهداریشان را تشریح نمیکنند، یعنی همین سنگرزاده واقعیتهایی که خودش از سر گذرانده و به آنجا رسیده را بازگو نمیکند، صرفا به سرمایهای که در آن غوطه میخورد ارجاع میدهد و آب از دهان میلیونها مخاطب خود راه میاندازند.
برخی گزارش ها حکایت از کلاهبرداری عجیب سهیل سنگرزاده از یک زن در استرالیا دارد. این خانم 50 ساله که مریم نام دارد.
اوتینگن مدلهای مختلفی از نحوه تفکر مردم درباره آینده را شناسایی کرد و دریافت که بین انتظارات موفقیت در آینده و خیالات موفقیت در آینده تمایز وجود دارد. او معتقد است که این دو شکل تفکر درباره آینده در تأثیر افراد بر تلاش و موفقیت واقعی تفاوت قاطع دارند. فانتزیساختن دربارۀ آینده تأثیر مهلکی در رسیدن به هدفهای واقعی دارد.
یکی از مهم ترین چالش ها این است که این ها حامی جریان استکبار هستند یعنی آموزه های این ها انسان را سر سپرده جریان های استکباری می کند. کسی که وارد این جریان می شود و دیگر آن غیرت انقلابی را ندارند