رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور با انتقاد از گسترش روانشناسی زرد در جامعه، تصریح میکند: روانشناسنماها با نفوذی که داشتند، توانستند به صداوسیما راه پیدا کنند و برخی از افراد بهصورت قارچگونهای در فضای مجازی گسترش پیدا کردند که به دنبال آن سوءاستفادههای مالی و سایر مباحث رخ میداد.
ریاست محترم پژوهشکده مطالعات معنوی، حجهالاسلاموالمسلمین حمیدرضا مظاهریسیف، با ارسال نامهای به جناب آقای دکتر محمد حاتمی، ریاست محترم سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، از اقدام هوشمندانه و آگاهیبخش ایشان در معرفی افراد و حسابهای کاربری که در فضای مجازی در حال کسب درآمد غیرقانونی تحت عنوان آموزش روانشناسی و ارائه مشاوره به اشاعه روانشناسی زرد میپردازند، تشکر کرد.
به اطلاع مردم عزیز کشورمان میرساند، بر طبق تبصره 3 ماده 4 و ماده 5 قانون تشکیل سازمان از مراجعه به افراد فاقد شماره نظام روانشناسی و مشاوره جهت مشاوره روانشناسی یا کلاسهای آموزشی حضوری و آنلاین خودداری نمایید.
بیتردید باید موج روشنگری و مقاومت علیه جریان خودیاری را در جامعه برانگیخت. این موج تغییرات فرهنگی عظیمی را با خود همراه میآورد که با وجود آنها اساس انسانیت، آزادی و معنویت از بین میرود و مردم به بردگان مادی تبدیل میشوند که خودشان مسئول بدبختیهای خودشان هستند؛
برخی اندیشمندان حوزه روانشناسی مثبت معتقدند در این عمر کوتاهش میراثدار بدترین عادتهای روششناختی روانشناسی منفی بوده است!
کتابهای مربوط به ثروتمند شدن از کتابهای پرفروش دنیاست، چون نوع بشر دوست دارد ثروتمند شود و به مال و مکنت برسد. برخی از این کتابها نیز بر معنویت ذهنی سرمایهگذاری میکند مثل کتاب «راز» که در ایران سر و صدای زیادی کرد.
ماجرا اینجاست که سنگرزاده و امثال او که کم هم نیستند، چرخدندههای سیستمی هستند که اولا مسیر رشد و سرمایهداریشان را تشریح نمیکنند، یعنی همین سنگرزاده واقعیتهایی که خودش از سر گذرانده و به آنجا رسیده را بازگو نمیکند، صرفا به سرمایهای که در آن غوطه میخورد ارجاع میدهد و آب از دهان میلیونها مخاطب خود راه میاندازند.
برخی گزارش ها حکایت از کلاهبرداری عجیب سهیل سنگرزاده از یک زن در استرالیا دارد. این خانم 50 ساله که مریم نام دارد.
طرفداران قانون جذب ادعا می کنند که این نظریه مبتنی بر یک نظریۀ علمی است. در بهترین حالت، قانون جذب یک شبه علم متافیزیکی است که نتیجه گیری آن بر اساس پیش فرض های غلط، بی اساس و اغلب نادرست است.
اوتینگن مدلهای مختلفی از نحوه تفکر مردم درباره آینده را شناسایی کرد و دریافت که بین انتظارات موفقیت در آینده و خیالات موفقیت در آینده تمایز وجود دارد. او معتقد است که این دو شکل تفکر درباره آینده در تأثیر افراد بر تلاش و موفقیت واقعی تفاوت قاطع دارند. فانتزیساختن دربارۀ آینده تأثیر مهلکی در رسیدن به هدفهای واقعی دارد.